یاد ما



اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ

سلام بر تو ای رسول

اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَُ بْنَ عَبْدِ اللّهِ

خدا سلام بر تو ای پیغمبر خدا سلام بر تو ای محمد فرزند عبداللّه

اَلسَّلامُ عَلَیک یا خاتَِمَ النَّبِیینَ اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ وَاَقَمْتَ

سلام بر تو ای خاتم پیمبران گواهی دهم که تو رسالت را رساندی و

الصَّلوةَ وَ اتَیتَ اَّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ

نماز را برپا داشتی و زکات دادی و امر کردی به معروف و نهی کردی از کار بد

وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتّی اَتیک الْیقینُ فَصَلَواتُ اللّهِ عَلَیک وَرَحْمَتُهُ

و عبادت کردی خدا را از روی اخلاص تا مرگ به سراغت آمد پس درودهای خدا بر تو باد و رحمتش

وَعَلی اَهْلِ بَیتِک الطّاهِرینَ

و بر خاندان پاکیزه ات

پس بایست نزد ستون پیش که از جانب راست قبر است رو به قبله که دوش چپ به جانب قبر باشد و دوش راست به جانب منبر که آن موضع رسول خداصلی الله علیه و آله است و بگو:

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریک لَهُ

گواهی دهم که معبودی نیست جز خدای یگانه ای که شریک ندارد

وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَاَشْهَدُ اَنَّک رَسُولُ اللّهِ وَاَنَّک

و گواهی دهم که محمد بنده و رسول او است و گواهی دهم که توئی رسول خدا و همانا

مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّهِ وَاَشْهَدُ اَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک وَنَصَحْتَ

توئی محمد بن عبداللّه و گواهی دهم که رسالت پروردگارت را رساندی و برای

لاُِمَّتِک وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ وَعَبَدْتَ اللّهَ حَتّی اَتیک الْیقینُ

امتت خیرخواهی کردی و در راه خدا جهاد کردی و خدا را پرستش کردی تا مرگت فرا رسید

بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَاَدَّیتَ الَّذی عَلَیک مِنَ الْحَقِّ وَاَنَّک

بوسیله حکمت و پند نیک و آنچه را از حق به عهده داشتی ادا کردی و براستی تو

قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنینَ وَغَلُظْتَ عَلَی الْکافِرینَ فَبَلَّغَ اللّهُ بِک اَفْضَلَ

نسبت به مؤ منان مهربان و نسبت به کافران سخت گیر بودی خدایت به بهترین

شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکرَّمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی اِسْتَنْقَذَنا بِک مِنَ الشِّرْک

شرافت جایگاه گرامیان برساند ستایش خدائی را است که ما را بوسیله جناب تو از شرک

وَالضَّلالَةِ اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِک وَصَلَواتِ مَلاَّئِکتِک الْمُقَرَّبینَ

و گمراهی نجات بخشید خدایا پس درودهای خود و درودهای فرشتگان مقربت

وَاَنْبِیاَّئِک الْمُرْسَلینَ وَعِبادِک الصّالِحینَ وَاَهْلِ السَّمواتِ

و پیمبران مرسلت و بندگان شایسته ات و ساکنان آسمانها

وَالاْرَضینَ وَمَنْ سَبَّحَ لَک یا رَبَّ الْعالَمینَ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ

و زمینها و هر که را برای تو ای پروردگار جهانیان تسبیح گویند از اولین و آخرین

عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک وَنَبِیک وَاَمینِک وَنَجِیک وَحَبیبِک

همه را یکجا قرار ده برای محمد بنده و رسولت و پیامبرت و امین (بر وحیت ) و همرازت و حبیبت

وَصَفِیک وَخآصَّتِک وَ صَفْوَتِک وَخِیرَتِک مِنْ خَلْقِک اَللّهُمَّ اَعْطِهِ

و دوست خالص و مخصوصت و برگزیده و منتخب تو از میان خلقت خدایا به محمد درجه

الدَّرَجَةَ الرَّفیعَةَ وَ اتِهِ الْوَسیلَةَ مِنَ الْجَّنَةِ وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً

بلندی عطا فرما و مقام وسیله را در بهشت به او بده و به مقام پسندیده ای او را برگزین

یغْبِطُهُ بِهِ الاْوَّلُونَ وَالاْ خِرُونَ اَللّهُمَّ اِنَّک قُلْتَ وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا

که غبطه خورند به او اولین و آخرین خدایا تو فرمودی ((و اگر ایشان در آن هنگام که به خود ستم کردند

اَنْفُسَهُمْ جآؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ

به نزد تو آیند و از خدا آمرزش خواهند و پیغمبر هم برای ایشان آمرزش بخواهد همانا بیابند خدای را

تَوّاباً رَحیماً وَاِنّی اَتَیتُک مُسْتَغْفِرًا تآئِباً مِنْ ذُنُوبی وَاِنّی اَتَوَجَّهُ بِک

بسیار توبه پذیر و مهربان )) و من آمرزشخواهانه به درگاهت آمده و توبه از گناهانم کردم و من بوسیله تو

اِلَی اللّهِ رَبّی وَرَبِّک لِیغْفِرَ لی ذُنُوبی

رو به خدائی کرده ام که پروردگار من و تو است تا بیامرزد گناهانم را

و اگر تو را حاجتی باشد بگردان قبر مطهّر را در پشت کتف خود و رو به قبله کن و دستها را بردار و حاجت خود را بطلب بدرستی که سزاوار است که برآورده شود اِنْشاءَاللّهُ تَعالی و ابن قولویه به سند معتبر روایت کرده از محمّد بن مسعود که گفت دیدم حضرت صادق علیه السلام را که به نزد قبر حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَاله آمد ودست مبارک خود را بر قبر گذاشت و گفت:

اَسْئَلُ اللّهَ الَّذِی اجْتَباک وَاخْتارَک وَهَداک

می خواهم از خدائی که تو را برگزید و انتخابت فرمود و راهنمائیت کرده

وَهَدی بِک اَنْ یصَلِّی عَلَیک

و بوسیله ات دیگران را هدایت فرمود که بر تو درود فرستد پس فرمود:

اِنَّ اللّهَ وَمَلاَّئِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا صَلّوُا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیما

همانا خدا و فرشتگانش درود فرستند بر پیغمبر ای کسانی که ایمان آورده اید درود فرستید بر او و تحیت فرستید تحیتی کامل.


بسم الله الرحمن الرحیم

آسمان می بارد و قبر تو هم گِل می شود

من فدای سنگ قبری که نداری یا حسن

 منتظر می ایستم

یک روز یک بین الحرمین بسازیم

یک سویش مسجد النبی باشد سمت دیگرش حرم بقیع

قالَ علیه السلام: وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.
فرمود: همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال - می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ریزد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵]

 

شادی روح شهید هادی ذوالفقاری صلوات.


بسم الله الرحمن الرحیم

enlightenedاگر دانشجویان اعزامی ما به دنیا هر کدام یک مبلغ بودند و هیئت های بلندپایه ما همراه با مذاکرات ی، اقتصادی وبازدیدهای رسمی و غیر رسمی به فکر نشر فرهنگ ناب محمّدی بودند،
yesاگر هر عالمی مثل علامه سید شرف الدین که با نوشتن حدود صدنامه به عالمی سنّی توانست دل او را جذب کند عمل می کرد،
mailاگر همانگونه که کشور چین صدها نفر را با زبان فارسی آشنا کرد ما هم چند نفری را به زبان چینی آشنا می کردیم و
هجرت را بر خود واجب و رفاه را برخود حرام می کردیم،
enlightenedاگر همینکه انحرافی دیدیم هدهدوار نزد سلیمان ها ناله می زدیم و هرگاه مظلومی را دیدیم زینب وار در شهرها فریاد می زدیم و قرآن را از مهجوریت در می آوردیم و اسلام را به عاشقان تشنه آن در سراسر جهان معرفی می کردیم،
mailاگر طلبه و دانشجوی ما با هم دوست بودند و نوجوانان فامیل و همسایه خود را هر هفته جمع می کردند و برای آنان مطالب مفیدی را با اخلاص می گفتند،
yesاگر هر در یکی از مدارس با نسل نو نماز جماعتی می خواند و کلامی را خلاصه می گفت،
yesاگر ما روحیه شهید نواب صفوی را می داشتیم که اول وقت هرکجا بود عَلَناً اذان می گفت و نماز را اقامه می کرد،
enlightenedاگر ما مثل آیهاللّه شهید سعیدی بودیم که وقتی از تهران برای زیارت امام رضاعلیه السلام به مشهد آمد، همینکه در خیابان های مشهد به او گفته شد یکی از روستاها نیاز به عالم دارد، ایشان از زیارت امام رضا علیه السلام صرف نظر کرد و گفت ثواب تبلیغ در روستا کمتر از زیارت امام نیست. از همانجا به سوی روستا رفت تا مسئله و حدیثی را برای کشاورزان عزیزبگوید.
mailو اگر بودجه هایی که صرف تزئینات مساجد می شود صرف اهل مسجد به خصوص نسل نو می شد و هر مسلمانی بدنبال
شناختن و شناساندن بود، چه واقعه ای اتفاق می افتاد؟ آنگاه می دیدیم که:
.« یدخلون فی دین اللّه اَفواجاً »

شادی شهید هادی شعبانی صلوات


تبلیغ محدود به مکان و زمان خاصّ ی نیست، مرز و بوم ندارد. رسول اکرم صلی الله علیه وآله به سران کشورهای یمن، حبشه،
روم، ایران و یمامه دعوتنامه نوشتند و امام خمینی قدس سره نیز به رهبر بزرگترین قدرت های مارکسیستی نامه دعوت نوشتند.
در تاریخ می خوانیم: کشور تانزانیا و زنگبار در آفریقا از طریق تجّار فارس که با کشتی به آنجا سفر کرده بودند مسلمان
شدند.
در قرن یازدهم در جنگی که اتفاق افتاد یک عالم مسلمان اسیر شد، او را به روم بردند و این فقیه با تبلیغ خود اسلام را به
روم برد.
با هجرت یک عالم قزوینی به کشور چین اسلام به چین وارد شد. و مردم شمال کشور چاد از طریق چند زن مسلمان با اسلام
آشنا شدند.
این بود تاریخِ تبلیغ مسلمانان در قدیم، ولی امروزه کلیسا با ترجمه انجیل به 1200 زبان و ترویج مسیحیت از رادیوهای دنیا،
صدای خود را در سراسر جهان پخش می کند.

کتاب قرآن و تبلیغ استاد قرای(ء)تی


بسم الله الرحمن الرحیم

از امام علی (ع) درباره ی ایمان پرسش شد.فرمود:ایمان بر چهار پایه استوار است:

بر شکیبایی،یقین،عدالت وجهاد

شکیبایی که گفته شد حالا:

2-یقین:

  • یقین چهار شاخه دارد:

یبنایی زیرکانه

1
دریافت عالمانه 2
پند گرفتن از گذر زمان 3
تاسّی به سیره ی پیشینیان 4

کسی که زیرکانه دید حکمت برایش آشکار شد. و هرکس حکمت برایش آشکار شد عبرت آموخت و هرکس عبرت آموخت تو گویی در میان پیشینیان زیسته است


  • امام ضمن حفظ آراستگی خود در خانه بر مرتب بودن ظاهرمرد در خانه اش تاکید می کرد.
  • پاکیزگی را از اخلاق پیامبران می شمرد.
  • وقتی می خواست میان مردم بیاید به سر و وضعش می رسید.
  • شانه:

مقید بود موهایش را شانه کند.سلیمان بن یحی می گوید:

یکی از روزها که امام رضا(ع) می خواست از خانه بیرون برود،شانه ای خواست و شروع کرد به شانه زدن به موهایش.سپس به من گفت:سلیمان،پدرم از پدران خود نقل کرده است که رسول خدا(ص)فرمود:هرکسی هفت بار موهای سر و صورتش را شانه بزند هرگز دردی سراغش نمی آید.

  • خضاب کردن و خودآرایی مردان را مایه ی افزایش پاکدامنی ن می دانست و تذکر می داد:«بعضی زن ها چون شوهرانشان ژولیده بودند عفت را رها کردند.»
  • سرمه:

به سرمه کشیدن توصیه می کرد:هرکس که چشمش ضعیف است،قبل خواب سرمه بکشد:چهار بار در چشم راست و سه بار در چشم چپ.این کار باعث رویش مژه و افزایش بینایی چشم می شود.

 

 

خلاصه اینکه شیعه باید مثل امامش خوش تیپ باشهyes(البته با رعایت یه حد و مرز هایی)

کتاب بر «مدار آفتاب»-سبک زندگی بر مدار حیات رضوی-محمد حسین پور امینی


شب اول محرم و آبان 1359 بود.از پادگان ابوذر بی سیم زدند که برادر هادی برای مراسم به پادگان بیاید.

می دانستم امیر منجر که از دوستان ابراهیم است در پادگان ابوذر مسی(ء)ولیت دارد. حدس زدم به خاطر آغاز ماه محرم مراسم گرفته اند.

به ابراهیم خبر دادم.او هم یکی از ماشین های موجود در سرپل ذهاب را تحویل گرفت و آمد جلوی محل استقرار نیروهای دستمال سرخ ها و مرا صدا زد. آمدم بیرون. ابراهیم گفت:بپر بالا باهم بریم پادگان ابوذر.

گفتم:اصغر وصالی نیست.ممکنه ناراحت بشه که من با شما

گفت:تو که اینجا کاری نداری.من به بچه ها می گم که با من اومدی.بعد به یکی از دوستانی که مسی(ء)ولیت داشت گفت و اجازه گرفت و حرکت کردیم.

خیلی مجلس باصفا و بی ریایی شد.ابراهیم می خواند و رزمندگان مستقر در پادگان سینه می زدند.

خلبان شیرودی و تعدادی از از خلبانان هوانیروز مستقر در پادگان به همراه بسیجی ها و پاسدارها و ارتشی ها دور هم جمع شده بودند و برمظلومیت سالر شهیدان اشک می ریختند.

 

 

 

ساعت تقریبا دوازده شب بود که مجلس تمام شد.حال معنوی عجیبی ایجاد شده بود.

آن شب خیلی خسته بودیم.قرار شد همانجا بخوابیم.

یکی از بچه های مخابرات پادگان وارد نماز خانه شد و گفت:برادر هادی،آقای وصالی پیام دادند که حتما امشب به سرپل برگردید.

ابراهیم داشت فکر می کرد که گفتم:آقا ابرام ول کن.الآن هوا تاریکه و داره به شدت بارون می یاد.بذار صبح می ریم.

ابراهیم بلند شد و گفت:پاشو بریم .اصغر وصالی بر ما ولایت داره.او فرمانده است و امرش واجبه

از کسی مثل ابراهیم که بارها با اصغر شوخی می کرد و می خندید،توقع این حرف را نداشتم!

او به من که شش سال ازش کوچک تر بودم درس داد.این حرف را سال ها آویزه ی گوشم کردم که امر فرمانده دستور ولایت و واجب است

 

سلام بر ابراهیم(2)|||||||||مرتضی پارساییان


بسم الله الرحمن الرحیم

.بنابراین وسیله هم به معناى تقرّب جستن است و هم به معناى چیزى است که باعث تقرّب به دیگرى مى شود و این یک مفهوم وسیع و گسترده اى دارد. به آیات قرآن مجید باز مى گردیم.
در قرآن مجید واژه وسیله در دو آیه به کار رفته است. اوّل آیه 35 سوره مائده است که مى گوید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ). مخاطب در این آیه همه افراد با ایمانند. در این جا سه دستور داده شده است: اوّل دستور به تقوا، دوّم دستور به انتخاب وسیله، وسیله اى که ما را به خدا نزدیک کند و سوّم دستور به جهاد در راه خدا. نتیجه مجموع این صفات، (تقوا و توسّل و جهاد) همان چیزى است که در آخر آیه آمده است:
«لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ; این باعث فلاح و رستگارى شماست».

 
دوّمین موردى که وسیله در قرآن مجید به کار رفته، آیه 57 سوره اسراء است. براى فهم معناى آیه 57 باید به آیه 56 برگردیم که مى فرماید : «(قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِّنْ دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَلاَ تَحْوِیلا); اى پیغمبر بگو : کسانى را که غیر از خدا مى خوانید و معبود خود مى دانید آنها را بخوانید، مشکلى را حل کنند آنها هیچ مشکلى را از شما نمى توانند حل کنند و هیچ تغییر و دگرگونى ایجاد کنند».
 
با توجّه به جمله «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ» معلوم مى شود منظور از این آیه بت ها و امثال آنها نیست، چون «الذین» براى ذوى العقول (صاحبان عقل) است، بلکه منظور از آن فرشتگانى است که آنها مى پرستیدند یا حضرت مسیح است که گروهى به عنوان معبود پرستش او مى کردند.
 
این آیه مى گوید نه فرشتگان و نه حضرت مسیح نمى توانند مشکل شما را حل کرده و کشف ضرّ کنند.
آیه بعد مى گوید: «(أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمْ الْوَسِیلَةَ);یعنى خود اینها (حضرتمسیح و فرشتگان) کسانى هستند که به درگاه خدامى روند و با وسیله اى به او تقرّب مى جویند، وسیله اى که «(أَیُّهُمْ أَقْرَبُ);هر وسیله اى که نزدیک تر باشد»، «(وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ); و امید به رحمت خدا دارند»، «(وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ); از عذاب خداوند مى ترسند» چرا که «(إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً);
عذاب پروردگارت چیزى است که از آن هر کسى وحشت دارد».

 
اشتباه بزرگ وهّابیان این است که تصوّر مى کنند مفهوم توسّل به اولیاءالله این است که آنها را کاشف الضر بدانند یعنى برطرف کننده زیان ها و مشکلات. تصوّر مى کنند آنها را مستقلاّ سرچشمه قضاى حاجات و دفع کربات مى دانند، در حالى که معناى توسّل این نیست. آیاتى که وهّابیان به آن توسّل جسته اند آیاتى است که درباره عبادت است، در حالى که هیچ کس عبادت اولیاءالله نمى کند.
 
ما وقتى به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) متوسّل مى شویم، آیا عبادت پیغمبر مى کنیم؟ آیا ما پیغمبر را مستقلّ در تأثیر و کاشف الضر مى دانیم؟ توسّلى که قرآن مجید به آن دعوت کرده این است که به آن وسیله به خدا نزدیک شویم. یعنى این ها در پیشگاه خدا شفاعت مى کنند، همین چیزى که ما در شفاعت گفتیم.
در واقع ماهیّت توسّل با ماهیّت شفاعت یکى است. آیات زیادى دلیل بر شفاعت و دو آیه هم درباره توسّل است، و جالب این که در آیه 57 سوره مائده جمله (أیّهم أقرب) مى گوید، فرشتگان و حضرت مسیح هم وسیله اى براى خود انتخاب مى کنند وسیله اى که نزدیک تر است. «هم» ضمیر جمع عاقل است یعنى به صالحین و اولیاءالله متوسّل مى شوند. هر کدام از این صالحین که به خدا نزدیک ترند. ±
 
*ویژه نامه ی ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)
از کتاب شیعه پاسخ می گوید،آیت العظمی مکارم شیرازی

بسم الله الرحمن الرحیم

نکات اساسی برای برقراری ارتباطی مؤثر با افراد دارای معلولیت:

رفتار مؤدبانه :با افراد دارای معلولیت باید با رفتاری مناسب، باوقار، محترمانه و قابل‌احترام داشته باشیم. آداب گفت‌وگو هنگام گفت‌وگو با افراد دارای معلولیت مستقیم و چهره به چهره با وی صحبت کنیم. هنگام ملاقات با فرد دارای معلولیتی که از رابط ناشنوا استفاده می‌کند یا بر روی ویلچر نشسته است؛ پرسش‌های خود را بدون واسطه از خود او بپرسیم نه آنکه از رابط ناشنوا یا همراهش سؤال کنیم.

رفتار عادی و معقولانه :در برقراری ارتباط با افراد دارای معلولیت خیلی عادی مانند دیگران رفتار کنیم! نه مانند افراد خردسال با لحن و کلماتی کودکانه.

شیوه درخواست: اگر از افراد دارای معلولیت تقاضای داریم، با او در میان بگذاریم؛ نگران اینکه وی می‌تواند آن کار را انجام دهد یا خیر نباشیم. جلب اعتماد و اطمینان مقدم بر کمک کردن تجربه‌های ناخوشایند برخی افراد دارای معلولیت ممکن است، حمایت دیگران را تمسخر یا تحقیر ‌حساب کنند با رفتار مناسب، اعتماد، اطمینان آنها را جلب نمائیم.

خودداری از رفتار ترحم‌آمیز :کلماتی که بار معنایی منفی دارد در روحیه افراد دارای معلولیت تأثیر منفی به‌جا می‌گذارد. نمی‌توانی، قادر نیستی، ضعیف هستی، برایت خطر دارد،بگذار کمکت کنم و . را به کار نبریم.

شناخت سوءاستفاده از معلولیت: ممکن است؛ رفتار ترحم‌آمیز مردم باعث سوءاستفاده برخی افراد دارای معلولیت با قصد شیادی، تکدی‌گری، ی و فرصت‌طلبی شود.

توجه به توانایی‌ها :معلولیت به معنای ناتوانی مطلق نیست، همه در زندگی فردی و اجتماعی دارای استعدادها و توانمندی‌هایی هستند که در شرایط مناسب شکوفا خواهد شد.

ارتباط شفاف و صادقانه :ابهام یا مشکل ارتباطی و تعاملی با افراد دارای معلولیت را بدون رودربایستی با او در میان بگذارید و برای رفع آن از خودش کمک بگیریم.

عدم کنجکاوی بی‌مورد: سؤال کردن درباره علت معلولیت، ورود بی‌دلیل به حریم خصوصی افراد دارای معلولیت است،اگر ضرورتی دارد، دلایل پرسش و محرمانگی اطلاعات را یادآوری کنیم.

درک شرایط خاص و محدودیت‌ها :به دلیل برخی محدودیت‌ها کُند انجام دادن کارها برای افراد دارای معلولیت طبیعی است با درک شرایط آ‌نها اجازه بدهیم با آرامش اعمال خود را انجام دهند.

آداب احوالپرسی در ملاقات با افراد دارای معلولیت: اجازه بدهید، ابتدا آنها دست بدهند. اگر این کار برایشان مشکل بود با تبسم و نشانه ادای احترام (دست بر سینه یا چشم گذاشتن) احوالپرسی کنیم.

اجتناب از برچسب زدن، توهین و تمسخر کردن :کلماتی مانند: دیوانه، منگول، عقب‌افتاده، خنگ، افلیج یا فلج، چلاق، کودن، احمق، تشنجی، کوتوله و … خطاب به افراد دارای معلولیت صحیح نیست، از آنها استفاده نکنیم. از عنوان معلولیت به‌جای اسم افراد برای معرفی یا شناساندن آنها جدا خودداری کنیم.

راه‌های صحیح کمک کردن:این افراد کمی از پیشنهاد کمک گرفتن ناراحت می شوند، نگران اینکه افراد دارای معلولیت، پیشنهاد کمک ما را توهین تلقی کنند، نباشیم. برخی افراد دارای معلولیت به دلیل تجربه‌های ناخوشایند، خجالت کشیدن یا ضعیف به نظر رسیدن، برای کمک گرفتن پیش‌قدم نمی‌شوند. مثلاً برای عبور از خیابان خیلی عادی از او بپرسیم: "اگر برای رد شدن از خیابان کمک نیاز دارید، من در خدمت هستم" تجهیزات توانبخشی شامل‌: ویلچر، عصا، عصای سفید، واکر و . وسایل شخصی و حریم خصوصی افراد دارای معلولیت است. بدون اجازه به آنها دست نزنیم و جابه‌جایشان نکنیم.

 

#احترام به حریم اجتماعی به نشانه احترام، هنگام سخن گفتن روی زانو بنشینیم و با آنها هم ارتفاع شویم. از پارک کردن اتومبیل خود در محل پارک خودروی افراد دارای معلولیت حتماً پرهیز کنیم. از نشستن روی صندلی افراد دارای معلولیت در وسایل حمل و نقل عمومی خودداری کنیم. رانندگان ناوگان حمل و نقل عمومی از پذیرش مسافرانی که از ویلچر استفاده می‌کنند، خودداری نکنند. هنگام عبور از خط کشی عابر پیاده به سلامتی و ایمنی افراد دارای معلولیت ویلچرنشین توجه بیشتری نشان دهیم. توسعه دسترس‌پذیری فیزیکی حق عمومی افراد دارای معلولیت و وظیفه اجتماعی همه‌ی ماست، حتی‌المقدور به آن عمل کنیم. برای حذف موانع فیزیکی از معابر و گذرگاه‌ها و بوستان‌ها باید به حذف موانع ذهنی و ارتقا فرهنگ عمومی جامعه توجه کنیم. پذیرش توانایی‌ها و توانمندی‌های افراد دارای معلولیت بیش از اثبات آنها، به تغییر زاویه نگاه جامعه و مردم نیاز دارد.

رعد خیریه‌ای برای توانمندسازی افراد دارای معلولیت

متنی از بادصبا همراز سحرخیزان، همراه برنامه ریزان www.badesaba.ir

*شادی شهید علیرضا امینی نقندر صلوات.

 


بسم الله الرحمن الرحیم

 

امروز داشتم به این فکر می کردم که بعضی کارها چه قدر زود برایمان عادی می شود.فکر می کردم مثلا ده سال پیش اگر یک خانم پاچه های شلوارش را بالا می کشید و در خیابان راه می رفت چه طور نگاهش می کردیم؟ یا اگر یک آقا با شلوارک در خیابان راه می افتاد یا یک ماشین صدای ضبطش را آنقدر بلند می کرد که صدایش تا چند چهار راه آنورتر هم می رسید؟

تصمیم گرفتم برام عادی نشه.

تصمیم گرفتم هربار که یک کار اشتباه می بینم یا حتی مهم تر ،می کنم.برام عادی نشه.اگه گناهی رو تکرار می کنم هربار اونقدر برام زشت باشه که از خودم خجالت بکشم(البته امید به رحمت خدا سرجاش!)

تصمیم گرفتم این جمله رو بذارم کنار(همه می کنن،همه می گن،همه همین جوری ان)

یکی از دوستام خیلی قشنگ می گفت:اینقدر خدا تو قرآن می گه اکثر الناس لا یعلمون دلیل داره!!!(با کمی تلخیص)

تصمیم گرفتم بشینم نوع حرف زدن،نوع لباس پوشیدن،نوع رفتار هام و خلاصه سرتاپام رو یه دور چک کنم ببینم خدایی نکرده تو فرمول اکثرالناس لا یعلمون جا می گیره یا نه

خدا قوت.

*صلوات برای شادی شهید عباسعلی فنایی


 

علامه طباطبایی رمحة الله علیه می فرمودند:

چون به نجف اشرف برای تحصیل نایل شدم از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی و رحمیت گاهگاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم.تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند.چون به من رسیدند دست خود را روی شانه ی من گذاردند و گفتند :

ای فرزند!

دنیا می خواهی نماز شب بخوان

آخرت می خواهی نماز شب بخوان

شادی شهید هاشم واحدالعین صلوات

 


 

چگونه لبی بخندد که در آن جمع ابراهیم(هندوزاده)نباشد؟

چگونه لبی بخندد که در آن جمع محمد(نصراللهی)نباشد؟

چگونه لبی بخندد که در آن جمع علمدار لشکر ثارالله احمد امینی نباشد؟

چگونه لبی بخندد که طلبه شجاع و ایثار گر حسن یزدانی نباشد؟

چگونه لبی بخندد که عارف ما عاشق ما مخلص ما (محمد)حسین(یوسف اللهی) آقای ما نباشد؟

مادران شهدا

امروز در جمع این پنج تن ما حمزه ای داریم که به منزله حمزه سیدالشهدا که در جنگ احد پیامبر فرمودند:حمزه گریه کن ندارد.

مادر هندوزاده!مادر ذوالفقاری!مادر یزدانی!مادر شهدا!محمد نصراللهی مادر ندارد.

.

مردم!

خدا می داند که آخرین گفتار همه بسیجی های مظلوم و همه پا ها وهمه مستضعفین جبهه ها و همه گردن کج ها در پیشگاه خدا این بود:خدایا!نیاید آن روزی که ماببینیم ملت ما سرافکنده است.

خدایا!در این 22بهمن ملت ما را سربلند کن.

سخنرانی حاج قاسم سلیمانی در تشییع شهدای والفجر8

برگرفته از کتاب حاج قاسم،جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی،انتشارات یا زهرا(س)

پیشکشیِ شهید قاسم سلیمانی ،صلوات


آیه بعد به یکی از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان،اشاره کرده می افزاید:"خداوند بیان را به او تعلیم کرد"( عَلَّمَهُ الْبَیٰانَ ).

"بیان"از نظر مفهوم لغت معنی گسترده ای دارد،و به هر چیزی گفته می شود که مبین و آشکار کننده چیزی باشد،بنا بر این نه فقط نطق و سخن را شامل می شود که حتی کتابت و خط و انواع استدلالات عقلی و منطقی که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است،هر چند شاخص این مجموعه همان"سخن گفتن"است.

گرچه ما به خاطر عادت به سخن گفتن آن را مساله ساده ای فکر می کنیم، ولی در حقیقت سخن گفتن از پیچیده ترین و ظریف ترین اعمال انسان است، بلکه می توان گفت هیچ کاری به این ظرافت و پیچیدگی نیست! زیرا از یک سو دستگاههای صوتی برای ایجاد اصوات مختلف با یکدیگر همکاری می کنند،ریه هوا را در خود جمع می کند و آن را تدریجا از حنجره بیرون می فرستد،تارهای صوتی به صدا در می آیند،و صداهای کاملا متفاوت که بعضی نشانه رضا و دیگری خشم و دیگری استمداد و دیگری تکلم و دیگری محبت یا عداوت است ایجاد می کنند،سپس این صداها با کمک زبان و لبها و دندانها و فضای دهان،حروف الفبا را با سرعت و ظرافت خاصی به وجود می آورند، و به تعبیر دیگر آن صدای ممتد و یک نواخت که از حنجره بیرون می آید به اشکال و اندازه های مختلف بریده می شود و حروف از آن تشکیل می گردد.

از سوی دیگر مساله وضع لغات پیش می آید که انسان بر اثر پیشرفت فکری لغات گوناگون برای انواع نیازهای مادی و معنویش وضع می کند، و عجب اینکه هیچگونه محدودیتی برای انسان در وضع لغات نیست،و تعدادزبانهای موجود در دنیا به قدری زیاد است که دقیقا نمی توان آنها را احصا کرد، و حتی با گذشت زمان لغات و زبانهای جدیدی تدریجا تشکیل می شود.

بعضی تعداد زبانهای موجود در دنیا را سه هزار زبان!می دانند،و بعضی این عدد را بالاتر از این ذکر کرده اند ولی به نظر می رسد که هدف،شمارش اصول السنه بوده و گرنه اگر زبانهای محلی را در نظر بگیریم مطلب از این هم فراتر خواهد بود تا آنجا که گاه دیده شده دو روستای مجاور با دو زبان مختلف محلی صحبت می کنند.

از سوی سوم مساله تنظیم جمله بندیها و استدلالات یا بیان احساسات از طریق عقل و فکر پیش می آید که روح بیان و نطق است،و به همین دلیل سخن گفتن مخصوص انسانهاست.

درست است که بسیاری از حیوانات برای تفهیم نیازهایشان اصوات مختلفی ایجاد می کنند،ولی تعداد این اصوات بسیار محدود و گنگ و مبهم است،در حالی که بیان به صورت گسترده و نامحدود در اختیار انسانها قرار دارد،چرا که خداوند قدرت فکری لازم را برای سخن گفتن به آنها بخشیده است.

از اینها که بگذریم اگر نقش"بیان"را در تکامل و پیشرفت زندگی انسانها،و پیدایش و ترقی تمدنها در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمی توانست تجربیات و علوم خود را به سادگی از نسلی به نسل دیگر منتقل سازد،و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد،و اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانی به سرعت راه قهقرا را پیش خواهد گرفت،و هر گاه بیان را به معنی وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتی انواع هنرها می شود تفسیر کنیم نقش

فوق العاده مهم آن در زندگی انسانها روشنتر می گردد.

اینجاست که می فهمیم چرا بعد از نعمت خلقت انسان سخن از تعلیم بیان در این سوره رحمن که مجموعه ای است از مواهب پروردگار به میان آمده

فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ

منبع:تفسیر نمونه

شادی شهید عبدالرحیم ربانی شیرازی صلوات


چه بنویسم از آن گودال از آن قعر السجون از زخم

از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت

تمام کشور من کاظمین کوچک مردی‌ست

که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت

 تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد

تو حوّل حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد

 تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی

تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی

کنون دریای طوفانی‌ست ایران ناخدایی کن

نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن

دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال

به لطف روضه‌های تو چه سالی می‌شود امسال

که ایران در تو می‌بیند بهار سرزمینش را

کنار سفره باب الحوائج هفت سینش را

حمیدرضا برقعی

تقدیم شهیدسیدرضا کامیاب صلوات


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

حفاظ ایران ابزار Xhorse VVDI nicpic دست نوشته های روغن دار مجله کارکردهای مدیریت مجله خبری خبرواژه سردار دلها حاج قاسم سلیمانی Victoria Rachel